سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات/شهید محمود کاوه/

گوینده: شکر الله ابراهیمی
یکی از افراد دمکرات تسلیمی ساکن روستای ماهان از توابع کامیاران به نام شکرالله نقل می کرد و می گفت که من مأموریت داشتم که محمود کاوه را غافلگیر کنم و به شهادت برسانم . ایشان هنگامی که از مقر تیپ خارج می شد (خصوصاً مواقعی که انفرادی یا دو سه نفر بودند ) سایه به سابه تعقیبش می کردم تا اینکه در مسیر بوکان به مهاباد وی را که یکه و تنها سوار بر تویوتا بود تعقیب نمودم و دنبال فرصت مناسبی بودم تا اینکه نرسیده به مهاباد دیدم که از جاده منحرف شد و به سمت چپ جاده که چشمه ای آب بود تغییر مسیر داد و من حدس زدم که به روی چشمه می رود . لذا قناسه دوربین دارم را آماده کردم و در پشت تپه ای حالت گرفتم و از پشت نشانه روی کردم و او را (شهید کاوه ) خود را مهیا می کرد که وضو بگیرد ، ناگهان از خواب غفلت بیدار شدم و خودم را نفرین کردم و با خود گفتم : بشکند دستی را که اینچنین وجودی نازنین و معنوی را به خاک و خون بکشد. در واقع تحت تأثیر معنویات کاوه قرار گرفتم و اولین جرقة نجات از هلاکت و بدبختی ام در آنجا زده شد .

خاطرات/شهید محمود کاوه/

گوینده: سید جواد بختیاری
روزی جوانی پیش من آمد در حالی که خیلی گریان و بی قرار بود. به او گفتم: چرا گریه می کنی؟ گفت: آقای کاوه را می شناسید؟ گفتم: بله می شناسم . گفت : من یک خاطره از ایشان دارم . می خواهم ایشان را ببینم و به دست و پای ایشان بیفتم . گفتم : خاطره ات چیست؟ گفت: ایشان مسئول آموزش نظامی بود حالا من یادم نیست در گلمکان ، یا در یکی از این اردوگاههای نزدیک شهر، ایشان می آمد و آموزش می داد. بعد می گفت : من چون ناشی بودم ، بعضی وقتها تمرّد و تخلّف می کردم و از مسائل آموزشی کاوه ناراحت می شدم تا این که روزی ایشان یک سیلی به من زد اما من عکس العمل نشان ندادم چون ایشان مربی من و مسئول آموزش من بودند. این صحنه گذشت و فردا یا ساعتی بعد من درست به خاطر ندارم . دیدم کاوه آمد و مرا صدا زد و نگاهی به صورت من کرد . دیدم صورتش را آورد جلو و گفت : فلانی یک تقاضا دارم . گفتم : تقاضایت چیست؟ چون مربی من بود ، من با احترام به او گفتم: بفرمایید. گفت: یک سیلی محکم بزن . گفتم : استغفرالله چرا؟ گفت: من دیروز خطا کردم که به تو سیلی زدم و خدا می داند که قصد شخصی نداشتم . می خواستم آموزشت بدهم . اسلام نیاز به شماها دارد و من ندانسته این کار را کردم . خوابم نمی برد و اگر به زبان هم بگویی از تو راضی هستم من آرامش پیدا نمی کنم ، مگر انتقام بگیری و قصاص کنی . بزن . ایشان می گفت : هر چه کاوه گفت : بزن من نزدم . سپس دیدم روی پاهایم افتاد و گریه می کرد که از من بگذر .


زندگینامه شهید محمود کاوه

زندگینامه‌ محمود کاوه‌ در خرداد هزار و سیصد و چهل‌ در خانواده‌ای‌ مذهبی‌دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. پس‌ از تحصیلات‌ ابتدایی‌ همراه‌ پدرش‌ خدمت‌ مقام‌معظم‌ رهبری‌ در مسجد امام‌ حسن‌ مجتبی‌ می‌رسند و ایشان‌می‌فرمایند: «اگر محمود دروس‌ کلاسیک‌ را به‌ اتمام‌ برساند و سپس‌ به‌دروس‌ حوزوی‌ بپردازد بهتر است‌.» پس‌ از آن‌ در مدرسه‌ راهنمایی‌«غزنوی‌»، ثبت‌ نام‌ و به‌ ادامه‌ تحصیل‌ مشغول‌ شد. بر اثر شرکت‌ در جلسات‌ علمای‌ مبارزی‌ همچون‌ شهید هاشمی‌نژاد وشهید کامیاب‌، تفکر مبارزاتی‌ او شکل‌ می‌گیرد و با شروع‌ تظاهرات‌ خیابانی‌در سال‌ 1357 در راهپیمایی‌ها تا مرز شهادت‌ پیش‌ می‌رود. با تشکیل‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ عضویت‌ در این‌ نهاد مقدس‌ رابرمی‌گزیند و پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ی‌ آموزش‌، به‌ عنوان‌ مربی‌ تاکتیک‌ پادگان‌امام‌ رضا انتخاب‌ گردید. همزمان‌ با عزیمت‌ حضرت‌ امام‌ به‌ جماران‌، به‌ عنوان‌ سرپرست‌ یک‌گروه‌ بیست‌ نفره‌ جهت‌ حفاظت‌ از بیت‌ امام‌، به‌ تهران‌ اعزام‌ می‌شود. با شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌، وارد عرصه‌ی‌ نبرد با ضدانقلاب‌ داخلی‌ شده‌ ودر بدو ورود به‌ سقّز، مسؤولیت‌ خطیر گروه‌ اسکورت‌ را بر عهده‌ گرفته‌ و بااتّخاذ تاکتیک‌های‌ هجومی‌ و چریکی‌ به‌ عنوان‌ اولین‌ فرد، عملیات‌ضدکمین‌ را علیه‌ ضدانقلاب‌ در کردستان‌ طراحی‌ و اجرا و در مدتی‌ اندک‌،وضعیت‌ نبرد در شهر سقّز و حومه‌ی‌ آن‌ را به‌ نفع‌ نیروهای‌ خودی‌ تغییر داد. وی‌ در سمت‌ فرماندهی‌ عملیات‌ سپاه‌ سقّز، با اجرای‌ عملیاتهای‌چریکی‌، دشمنی‌ را که‌ بر شهر سیطره‌ یافته‌ بود، آواره‌ی‌ کوهها نمود. همزمان‌ با تشکیل‌ تیپ‌ ویژه‌ی‌ شهدا توسط‌ سرداران‌ شهیدمحمدبروجردی‌ و ناصر کاظمی‌، محمود به‌ عنوان‌ مسؤول‌ عملیات‌ تیپ‌معرفی‌ گردید و ضربات‌ مهلکی‌ را بر پیکر ضدانقلاب‌ وارد ساخت‌. با تعیین‌مبلغ‌ هنگفتی‌ به‌ عنوان‌ جایزه‌ برای‌ به‌ شهادت‌ رساندن‌ کاوه‌ از سوی‌ دشمن‌نام‌ محمود کاوه‌، بر سر زبانها افتاد. آزادسازی‌ شهر بوکان‌ و سپس‌ جاده‌ی‌ مهم‌ و حیاتی‌ پیرانشهر سردشت‌،از جمله‌ عملیاتهای‌ گسترده‌ای‌ است‌ که‌ با فرماندهی‌ و جانفشانی‌ او انجام‌گرفت‌. با شهادت‌ شهیدان‌ کاظمی‌، گنجی‌زاده‌ و بروجردی‌، سکان‌ فرماندهی‌تیپ‌ ویژه‌ی‌ شهدا در سال‌ هزار و سیصد و شصت ودو به‌ او سپرده‌ شد. در همین‌ سال‌ علاوه‌ بر نبرد با ضدانقلاب‌، اقدام‌ به‌ انجام‌ عملیاتهای‌برون‌ مرزی‌ والفجر دو وسی و چهار نموده‌ و مناطق‌ مهمی‌ از میهن‌ اسلامی‌ را آزادساخت‌. با حاکم‌ شدن‌ آرامش‌ و امنیت‌ بر کردستان‌، تلاش‌ خود را معطوف‌مبارزه‌ با ارتش‌ عراق‌ نمود و در عملیاتهای‌ بدر، قادر، والفجرو کربلای‌صحنه‌های‌ غرور آفرینی‌ را آفرید. آخرین‌ مجروحیت‌ وی‌ در تک‌ حاج‌ عمران‌ بود که‌ در یک‌ نبرد تن‌ به‌ تن‌با دشمن‌ بعثی‌ ترکش‌ نارنجک‌ به‌ سرش‌ اصابت‌ کرد. محمود کاوه‌ در یازدهم‌ شهریور ماه‌ 1365 در سن‌ 25 سالگی‌، هنگامی‌که‌ به‌ منظور تصرف‌ ارتفاعات‌ مهم‌ 2519، پیشاپیش‌ رزمندگان‌ اسلام‌ درحرکت‌ بود، در اثر اصابت‌ ترکش‌ خمپاره‌، به‌ فیض‌ عظیم‌ شهادت‌ نایل‌ آمد.