سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات/شهید محمود کاوه/

گوینده: شکر الله ابراهیمی
یکی از افراد دمکرات تسلیمی ساکن روستای ماهان از توابع کامیاران به نام شکرالله نقل می کرد و می گفت که من مأموریت داشتم که محمود کاوه را غافلگیر کنم و به شهادت برسانم . ایشان هنگامی که از مقر تیپ خارج می شد (خصوصاً مواقعی که انفرادی یا دو سه نفر بودند ) سایه به سابه تعقیبش می کردم تا اینکه در مسیر بوکان به مهاباد وی را که یکه و تنها سوار بر تویوتا بود تعقیب نمودم و دنبال فرصت مناسبی بودم تا اینکه نرسیده به مهاباد دیدم که از جاده منحرف شد و به سمت چپ جاده که چشمه ای آب بود تغییر مسیر داد و من حدس زدم که به روی چشمه می رود . لذا قناسه دوربین دارم را آماده کردم و در پشت تپه ای حالت گرفتم و از پشت نشانه روی کردم و او را (شهید کاوه ) خود را مهیا می کرد که وضو بگیرد ، ناگهان از خواب غفلت بیدار شدم و خودم را نفرین کردم و با خود گفتم : بشکند دستی را که اینچنین وجودی نازنین و معنوی را به خاک و خون بکشد. در واقع تحت تأثیر معنویات کاوه قرار گرفتم و اولین جرقة نجات از هلاکت و بدبختی ام در آنجا زده شد .